نقدي به مقاله اسلام اروتيك و اسلام زن باره . به بهانه سخنراني مهدي خلجي درباره ميراث اروتيسم در اسلام در دانشگاه تورنتو قسمت دوم و پاياني
در قرآن آيهای هست درباره آميزش جنسی با زنان از پشت که تفسيرهای مفصلی از آن شده است:
نساءکم حرث لکم، فأتوا حرثکم انی شئتم، يعنی زنانتان کشتزارهای شما هستند؛ از هر سو که خواهيد به کشتزارتان درآييد
همان طور كه آقاي خلجي فرموده اند آيه دويست و بيست و سه سوره بقره همواره محل مناقشه بوده و به علت وجود كلمه اني كه هم دلالت بر زمان دارد و هم مكان تفسيرهاي مختلفي از اين آيه صورت گرفته كه يكي از آنها درباره حليت نزديكي از پشت با همسر ميباشد كه در بين قريش عملي متداول و در ملل ديگر هم مبسوق به سابقه بوده است براي نمونه بايد به دو آيه از عهد قديم اشاره كرد .
پيدايش باب 19 – 6 تا 8
لوط از منزل خارج شد تا با آنها صحبت كند و در را پشت سر خود بست . او به ايشان گفت دوستان خواهش ميكنم چنين كار زشتي نكنيد . ببينيد من دو دختر باكره دارم . آنها را به شما ميدهم . هر كاري كه دلتان ميخواهد با آنها بكنيد .اما به اين دو مرد كاري نداشته باشيدچون آنها در پناه من هستند .
داوران باب 19 -22 تا 25
وقتي آنها سر گرم گفتگو بودند عده ايي از مردان منحرف و شهوتران خانه پيرمرد را محاصره كردند و در حالي كه به شدت بر در ميكوبيدند ، فرياد ميزدند كه اي پيرمرد مردي را كه در خانه توست بيرون بياور تا به او تجاوز كنيم . پير مرد از خانه اش بيرون آمد و گفت برادران من ، از شما تقاضا دارم چنين عمل زشتي را انجام ندهيد . زيرا او مهمان من است . دختر باكره خودم و زن او را به نزد شما مي آورم هر چه ميخواهيد با آنها بكنيد ، اما چنين عمل زشتي را با اين مرد نكنيد . ولي آنها به حرف پيرمرد گوش نكردند . پس مرد مهمان زن خود را به آنها تسليم نمود و آنها تمام شب به او تجاوز كردند و صبح خيلي زود او را رها ساختند .
به عقيده من همين دو نمونه براي شايع بودن آميزش جنسی با زنان از پشت از ميان اقوام گذشته كافي است و آسان تر از به كشتزار خود از هر محل وارد شدن ميتوان از آن نزديكي از پشت وشيوع آن در اقوام گذشته را استنباط كرد . اين گونه نبوده كه با ظهور اسلام حكم حليت اين عمل امضا شده باشد ويا بعد از اين آيه مسلمانان شروع به نزديكي از پشت با همسرانشان كرده باشند
همه اينها نشان میدهد که جامعه پيامبر جامعهای است به شدت دلمشغول به سکس، به اين معنا که سکس از طبيعیترين و غريزیترين فعاليتهای آدمی قلمداد میشده است. پيش از اسلام در جزيرة العرب هجده نوع ازدواج وجود داشته است، از جمله اين شيوه که اگر زنی هوس خوابيدن با مردی را داشت، بر سر در خانهاش پارچه قرمزی میآويخت و مردان با اين نشانه به سراغش میآمدند و زن با هر کدام که میپسنديد میخوابيد. زنی که با مردان مختلف میخوابيد، اگر آبستن میشد اين حق را داشت که پدر فرزندش را انتخاب کند و اغلب هم مردان از پذيرش پدری سر باز نمیزدند (گاهی هم انتخاب نمیشد مثل مورد زياد ابن ابيه؛ يعنی زياد فرزند پدرش). از ظاهر نوشته آقاي خلجي مشخص نميشود كه اين مسئله كه در اسلام سكس يكي از طبيعي ترين و غريزي ترين فعاليتهاي آدمي قلمداد شده است ازنظر ايشان نكته اي مثبت است و يا منفي . اگر مثبت است كه فبها المراد و گرنه آيا ايشان مدل مسيحيت را ميپسندند كه ميل جنسي را محكوم كرده و براي رسيدن به خدا تجرد را پيشنهاد داده است . همچنين فرمايش ايشان در مورد دوران جاهليت و ازدواجهاي آن نيز اندكي با واقعيت متفاوت است . در پيش از اسلام در عربستان ده نوع ازدواج رايج بوده نه آنگونه كه آقاي خلجي فرمودن اند هيجده نوع . ازدواج صداق كه همان ازدواج رايج ميباد با مهر معلوم و زمان نامعين . متعه با همان ازدواج موقت با مهر و زمان معين ازدواج اماء ( با كسر الف ) به معناي پيوند با كنيران كه در آن مهريه داده نميشد . ازدواج مقت ازدواج پسر بزرگ خانواده با زن يا زنان پدرش كه اين نوع ازدواج در آيه بيست و دو سوره نساء به شدت مورد نكوهش قرار گرفته شده است لاتنكحوا مانكح آباؤكم انه كان فاحشة و مقتا و ساء سبيل. ادواج شغار كه شخص با با دختر و با خواهر ديگري ازدواج ميكرد تا او نيز با دختر و يا خواهر ش ازدواج كند . ازدواج رهط يا ازدواج دست جمعي كه عده ايي مرد با يك زن در يك زمان ازدواج ميكردند ازدواج با اختين ازدواج با دوخواهر در يك زمان. ازدواج مخادنه يا ازدواج دوستانه زماني كه زن و مرد با يكديگر دوست ميشدند .ازدواج استبضاع . شخص زن خود را در اختيار مردي كه شجاعت يا صفات پسنديده اي داشت قرار ميداد تا ازاو صاحب فرزند شود . ازدواج تعويضي . دو مرد اقدام به جابه جا كردن و عوض كردن زنانشان ميكردند( المفصل في تاريخ العرب ج 5 ص 141و 526 و 548 به بعد ) اينكه اگر زنی هوس خوابيدن با مردی را داشت، بر سر در خانهاش پارچه قرمزی میآويخت و مردان با اين نشانه به سراغش میآمدند و زن با هر کدام که میپسنديد میخوابيد نيز پايه و اساسي ندارد و احتمالا ايشان با استنباط از داستان منسوب شدن زياد به ابوسفيان اقدام به اين نتيجه گيري كرده اند كه هر زني ميل داشت ميتوانست با هر مردي همبستر شود . در حالي كه در دوره جاهليت يكي از جرائمي كه مرگ حتمي وقطعي را در پي داشت خيانت زن به شوهرش بود .اما در شهر هاي آن زمان عربستان منازلي بوده كه درآنها زنان خود فروش به تن فروشي و يا به تعبير امروز خدمات جنسي مشغول بودند. در پشت بام اين منازل بيرقي آويزان ميكردند تا از منازل ديگر شناخته شوند . اگر در اين خانه ها و يادر اثر ازدواج رهط فرزندي حاصل ميگشت پدر اين بچه توسط افرادي كه به علم انساب اطلاع داشتند معين ميگرديد . مرجانه مادر زياد يكي از زناني بود كه در اين خانه ها به تن فروشي مشغول بود .زماني كه زياد به دنيا آمدچون نسب شناسان از شناخت پدرش عاجز شدند به نام زياد بن ابيه معروف شد تا عصر معاويه كه معاويه به وسيله شهادت يك مي فروش ، زياد را به ابوسفيان پدرش منسوب كرد و از آن زمان زياد بن ابيه زياد بن ابوسفيان شد . در مورد جنگها و درگيري هاي پيامبر در دوران دهساله مدينه ذكر دو نكته ضروري است ابتدا اينكه مفهوم جنگ نبايد در ذهن ما تداعي كننده جنگهاي امروزه با استعداد لشگرها و تيپها با بازه زماني بالاي چندماه باشد و حتي با جنگهاي ابر قدرتهاي آن زمان از قبيل ايران و روم هم به هيچ عنوان قابل مقايسه نميباشد و در مقياس با لشگر كشي خشيار شاه به يونان و يا جنگهاي ايران و روم بيشتر به درگيري هاي كوچك شبيه است تا جنگ و جدال . تمامي اين جنگها در عرض چندروز و يا در نهايت در عرض يك ماه به پايان ميرسيدند .آمار كشته شدگان از دو طرف متخاصم در دوره پيامبر مويد همين قضيه و كوچك بودن ا ين جنگها است. در سال دوم هجرت تا سال هشتم هجري مسلمانان اقدام به جنگهاي مهم خود كرده اند و به غير از سال پنجم كه جنگ خندق و جنگ با يهود بني قريظه و سال هشتم كه فتح مكه جنگ موته ، جنگ حنين و طائف در آن رخ داده است در هيچ سالي مسلمانان بيشتر ا زيك جنگ نداشته اند .در سالهاي يك هجري و نه و دهم هم جنگي رخ نداده .مجموع كشته ها از هر دوطرف درگير در جنگ در در تمام اين سالها با استفاده از چند منبع به شرح زير است . تاريخ طبري 1405 . بحارالانوار1557 . طبقات 1274 . تاريخ يعقوبي940 . سيره ابن هشام 1344كه اگر ميانگين گرفته شود به 1306 كشته در طول ده سال ميرسيم .
. نكته دوم اينكه در هيچ دوره ايي پيامبر هيچ يك از مردان مدينه را به جبر و زور با خود به جنگ نبرده استو تمام افراد با ميل و رغبت در اين جنگها شركت كرده اند .خواه به اميد تحصيل غنائم خواه به قصد قربت و كسب رضاي خداوند . در قرآن آيات بسياري در سرزنش كساني كه به پيامبر در اين جنگهاهمراهي نكرده اند موجود است كه نشان ميدهد اجبار و زوري براي همراهي پيغمبر در جنگها وجود نداشته است . حال چگونه زنان مدينه اين دوري هاي كوتاه مدت را تحمل نكرده اند و از دوري مردانشان به فغان آمده اند که آيا مردی در شهر باقی مانده تا با من بخوابد؟آيا امروزه در ممالك كه آزادي هاي زن به رسميت شناخته شده است ميتوان زني را مشاهده كرد كه در كوچه خيابان به راه افتاده و فرياد ميزند و مرد براي همخوابگي طلب ميكند . اگر آقاي خلجي چند نمونه از اين شير زنان را در كانادا ديده اند مسلما مشابه آنهارا در مدينه هزار چهارصد سال پيش هم پيدا ميكنند. آن هم در بين اعراب معروف به غيرت و حميت عربي . در مورد حجاب هم بايد عرض شودكه آيه حجاب در زمان پيامبر نازل و حكم حجاب هم به تبع آن وجود داشته است . حال يا به نحوي كه خانم مرنيسي در كتاب زنان پرده نشين و مردان جوشن پوش گفته اند تنها منحصر بوده به زنان پيغمبر آنهم به دلايل زماني و مكاني خاص كه اگر آن دلايل رفع شوند حكم حجاب هم خود به خود نسخ ميشود و يا بدان گونه كه فقها در طول تاريخ گفته اند به شكل عام و براي همه دورانها بوده است . در مورد حكم زنا هم از آقاي خلجي خواهش ميكنم كه همان گونه كه به كمك ذهن خلاق خود توجيه عقلا ئي و دليل محكم و محكمه پسند پيدا كرده اند و فرموده اند بعدها و به تدريج پيامبر دريافت که برای پيش بردن دعوت او، بايد فعاليت جنسی هوادارانش تحت قوانين تازهای درآيد و محدود شود. از جمله حکم زنا ( در آغاز حبس در خانه و بعد سنگسار) در اسلام وجود نداشت تا زمانی که پيامبر رشته جنگهايی را با مخالفان خود به راه انداخت. پيامبر در اين غزوات و سَريّهها ناگزير بود مردان جوان مدينه را گردآورد و به جبهه بفرستد. پس از چند جنگ، زنان به تنگ آمدند. در همين کتاب بر پايه روايتی، آمده که زنی در کوچههای مدينه به راه افتاد و فرياد میزد که آيا مردی در شهر باقی مانده تا با من بخوابد؟ آزادی زنان در ابراز ميل جنسیشان باعث شد که انگيزه مردان برای رفتن به جبهه تضعيف شود و بترسند از اين که زنانشان را از دست بدهند. حکم زنا صادر شد آن هم با چه مشقتهايی که پيامبر برای صدور و اجرای آن داشت زحمتي كشيده و دليلي هم براي حكم زنا در آيين يهود بيابند . باشد كه دعاي خير تمامي اهل تحقيق بدرقه راه ايشان شود ايضا نگاهي مجدد به عهد قديم
تثنيه باب 22-20 تا24
ولي اگر اتهامات مرد حقيقت داشته باشد و آن زن هنگام ازدواج باكره نبوده است ، ريش سفيدان دختر را به در خانه پدرش ببرند و مردان شهر او را سنگسار كنندتا بميرد چون او در اسرائيل عمل قبيحي انجام داده است و در زماني كه در خانه پدرش زندگي ميكرده زنا كرده است . چنين شرارتي بايد از ميان شما پاك گردد . اگر مردي در حال ارتكاب زنا با زن شوهر داري ديده شود هم زن و هم آن مرد بايد كشته شود به اين ترتيب شرارت از ميان اسرائيل پاك خواهد شد .اگر دختري كه نامزد كرده است در داخل ديوارهاي شهر اغوا شد ، بايد هم دختر وهم مرد را از ديوارهاي شهر بيرون برده ، سنگسار كنند تا بميرند. دختر را به خاطر اينكه فرياد نزده و كمك نخواسته است ، مرد را به جهت اينكه نامزد مرد ديگري را بيحرمت كرده است .چنين شرارتي بايد از ميان شما پاك شود .
حالا بايد ديد آيا حضرت موسي هم مانند پيامبر اسلام از ترس اينكه مبادا انگيزه مومنينش براي رفتن به جنگ ضعيف شود و يا زنان بني اسرائيل همانند همتايان دو هزار سال بعدشان در مدينه ، كار را به بي آبرويي بكشانند و در كوچه بازار نعره زده و مرد طلب كنند از اين گونه قوانين در دهان خدا جا داده است ، (چون گويا آقاي خلجي وحي بودن قرآن را قبول ندارند ) يا دلايل ديگري داشته اند .
از اين گونه مطالب فكر نشده و بدون مدرك و سند در نوشته آقاي خلجي باز هم پيدا ميشود و هنوز هم ميتوان دليل مدرك در مقابل ادعا هاي ايشان رديف كرد ولي متاسفانه نه بيش از اين حوصله اي براي ادامه بحث در خود ميبينم و نهبيش از اين واجد وقت براي ادامه بحث هستم . و اينكه از مطلب اصلي كه قصد دنبال كردنش راداشتم به اندازه كافي دور شده ام . خداوند به همه ما بيغرضي در قضاوتهاو نوشته هايمان عنايت فرمايد .