اين خانه سياه است

اي مفتخر به طالع مسعود خويشتن # تاثير اختران شما نيز بگذرد

Tuesday, July 26, 2005
نقدي به مقاله اسلام اروتيك و اسلام زن باره . به بهانه سخنراني مهدي خلجي درباره ميراث اروتيسم در اسلام در دانشگاه تورنتو قسمت اول

روز چهارشنبه بيست و هفتم ژوييه دوست ناديده و فرزانه ام مهدي خلجي در دانشگاه تورنتو در مورد ميراث اروتيسم در اسلام سخنراني خواهند داشت . بهانه نوشتن اين متن نوشته ايي است از مهدي خلجي به تاريخ هفت مارچ دوهزار و چهار تحت عنوان اسلامِ اروتيک، اسلامِ زن‌باره كه آقاي خلجي احتمالا از مطالب اين مقاله در سخنراني روز چهارشنبه استفاده خواهد كرد و بيان برخي نكاتي كه به نظر من احتياج به بررسي بيشتر دارد .
در بخشي ازنوشته آقاي خلجي ميخوانيم : پيش از هر چيز ديگر بر اين نکته تصريح می‌کنم که در ميان کتاب‌های آسمانی که من می‌شناسم هيچ کتابی به اندازه قرآن اروتيک نيست. وعده‌های بهشت متمرکز است بر آميزش جنسی با حورالعين و نيز پسربچه‌ها (غلمان). چشم و ابرو و اندامی که از زنان بهشتی در قرآن توصيف شده، چقدر می‌توانسته برای اعراب جزيره العرب هوس‌انگيز و اشتهاآور باشد.
در اين مبحث نكته ايي كه آقاي خلجي به آن توجه نكرده اند و آن را مصداق اروتكيسم ( با همان غلط مصطلح اروتيسم ) دانسته اند آميزش جنسي با حور وغلمان است . در لغت اروتيك را به عاشقانه ، غزل عاشقانه و معاشقه معني كرده اند كه ممكن است به رابطه جنسي هم ختم شود . در حالي كه صرف رابطه جنسي داشتن مصداق پرنوگرافي است كه امروزه صنعتي است با بيش از ملياردها دلار درامد. ادعاي آقاي خلجي در مورد اينكه وعده هاي بهشت متمركز است بر آميزش جنسي نيز چندان داراي پايه و اساس نميباشد و نشان دهنده اين است كه ايشان با اروتيك ترين كتاب آسماني ( به روايت خودشان ) را نخوانده اند و يا اينكه با قصد و غرض و به منظور گرفتن نتيجه خاص اين گونه ميفرمايند . از جمله نعمتهايي كه خداوند در قرآن وعده داده شده است ميتوان به پوشيدنيها ( سندس و استبرق ) خوردنيها (ميوه ها ، نهر هاي جاري شير و عسل )
سايه سارهاي خنك با آبهاي روان ، بي غم بودن و نرسيدن ترس و وحشت به بهشتيان ،همواره جوان بودن ، جاودان بودن ،و نيز داشتن همسرت پاكيزه و همواره جوان اشاره كرد ولي در آيه صد و نوزده سوره مائده ميخوانيم كه آنچه در نظر خدا كاميابي بزرگ براي اهل بهشت ميباشد خشنودي خدا از بهشتيان و خشنودي آنان از خداست . حال در مورد اينكه چشم و ابروي توصيف شده در قرآن چقدر موجب بالا رفتن سطح تستسرون در خون مرد عرب هزار و چهارصد سال پيش شده ، متر و معياري موجود نميباشد تنها ميتوانيم با مدد گرفتن از روايات تاريخي شمايي از روحيه عرب جاهلي رابه دست بياوريم. مسلم ميباشد كه محقق گرانقدر ما از ارزش شعر در شبه جزيره عرب علي الخصوص پيش ا زظهور اسلام مطلع ميباشند . ولي براي دوستاني كه اطلاعاتي به وسعت آقاي خلجي در مورد اسلام ، اروتيك و آيات قرآن ندارند بايد عرض كنم كه در محيط خشك و بي آب و علف باديه براي مرد عرب كه كاري به جز جنگ و خونريزي نداشت يگانه تفريح موجود حضور در مجالس شعر خواني بود كه در آن شاعر به وصف جنگ‌‌ ، شراب و از همه مهمتر و فراگير تر توصف زن و همخوابگي هاي بيشمارش ميپرداخت . ارزش شعر در ميان عرب بدان سان بالا بود كه به هنگام بازار ساليانه مكه در جوار بازارعكاظ ، شعرايي از سراسر عربستان جمع ميشدند و به عرضه اشعار خود ميپرداختند . در پايان برترين اشعار بر روي ديباي مصري نوشته شده و به مدت يكسال از ديوار كعبه مي آويختند . كه اين امر بزرگترين افتخار براي شاعر و قبيله او محسوب ميشد . حال براي عربي كه عمري به زنان مختلف آويخته و اشعار مهيج امروالقيس ، لبيد بن ربيعه ، نابغه و زهير بن ابي در وصف انار سينه ، سيب گلو و بلور ساق پاي زنان و كنيزكان و لذت همخوابگي با لعبتان راشنيده و از بر كرده است آيا وصف درشتي چشم حوريان و يا نوجوان بودن آنها آنچنان كه در بالا خوانديم هوس‌انگيز و اشتهاآور است و يا خير؟ جواب اين پرسش را به خودتان محول ميكنم . و اما بحث شيرين اروتيك و اينكه آيا در بين كتب آسماني قرآن اروتيك ترين آنها است و يا خير . اگر دايره اديان را گسترده بگيريم . آن را شامل تمام اديان بدانيم به نمونه هاي مختلفي بر خواهيم خوردكه به مراتب سكسي تر و اروتيك تر از اسلام ميباشند . از اديان اوليه ايي كه به پرستش آلات تناسلي ميپرداختند تا اديان بابلي كه هر زن درمدت عمر خود بايد يك مرتبه به معبد زهره ميرفت و خود را به اولين مردي كه قطعه ايي نقره در دامانش ميانداخت تسليم ميكرد . ي در يونان باستان به الهه هايي بر ميخوريم از قبيل افروديت و ونوس و يا شاهد خداي عشقي چون اروس هستيم، که با تيرهايش مردم را به عشق جسمي و زميني دچار مي سازد. .حتي خداي خدايان زئوس ، داراي همسريست و زندگيش مالامال از لذت پرستي و همخوابگي با معشوان زميني و اسماني و لذتهاي زندگي است . اگر دايره اديان را چنان ببنديم كه فقط اديان ابراهيمي در آن جاي بگيرد باز هم به كتاب عهد قديم بر خواهيم خورد كه با يك نگاه سطحي به آن بارها و بارها شاهد همبستر شدنها ، تجاوزات به قول آقاي خلجي اروتيك ،هوس انگيز و اشتها آوريم . دوستان اهل تحقيق ميتوانند براي نمونه به آبات زير مراجعه نمايند و سپس در محكمه ايي كه كلاهشان را در آن به قضاوت منصوب كرده اند به اين مسئله برسندكه آيا قرآن اروتيك ترين كتاب آسماني ميباشد با خير
پيدايش
باب 12 ابرام درمصر 10 تا 20
باب 16 هاجر و اسماعيل 1 تا 4
باب 19 خرابي سدوم و عموره آيه 6
باب 19لوط و دخترانش 30 تا37
باب 29 يعقوب ليه و راحيل را به زني ميگيرد23 و 30
باب 30 آيه 6
باب 30 ، 15 و 16
باب 34 ر سوايي دينه 2
باب 35 مرگ راحيل 22
باب 38 آيه 9
باب 38 آيه هاي 15 و 16 و 18
باب 39 يوسف و زن فوطيفار آيه هاي 10 و 12 و 17
خروج
باب 22 قوانين اخلاقي و ديني آيه 6
لاويان
باب 18 زنا و اعمال قبيح 6 تا 20
باب 20 مجازات گناهان 10 تا 12 – 14 – 17 تا 20
اعداد
باب 5 زناني كه مورد سو ظن شوهرانشان قرار ميگيرند 11 تا14 و آيه 20
باب 25 بت پرستي بني اسرائيل آيه 20
تثنيه
باب 22 قوانين مربوط به ازدواج 13 و 14 – 28 و 29
داوران
باب 19 عمل قبيح بنياميني ها 24 و 25
باب 21 ز ناني براي بنياميني ها 21
روت
باب 3 آيه 3 تا8
سموئيل دوم
باب 11 د اود و بتشبع آيه 3 و 4
باب 12 پيغام ناتان و توبه داود آيه 11
باب 13 ا منون و تامار1 تا 14
باب 16 ا بشالوم در اورشليم 21 و 22
باب 20 شورش شبع آيه 3
پادشاهان
د اود پادشاه در سن پيري آيه 2 و 3
امثال
باب 8 آيه 7 تا 23
و نيز ذكر چند داستان از اين حكايات خالي از لطف نميباشد
پيدايش باب 19لوط و دخترانش 30 تا37
اما لوط ترسيدكه در صوغر بماند پس آنجا را ترك نموده و با دودخترخود به كوهستان رفت و در غاري ساكن شد . روزي دختر بزرگ لوط به خواهرش گفت در تمامي ناحيه مردي پيدا نميشود تا با ما ازدواج كند پدر ماهم به زودي پير ميشود و ديگر نخواهد توانست از خود نسلي باقي بگذارد . پس بيا به او شراب بنوشانيم و با او همبستر شويم و به اين طريق نسل پدرمان را حفظ كنيم .پس او را مست كردند و دختر بزرگتر با پدرش همبستر شد . اما لوط از خوابيدن و برخواستن دخترش آگاه نشد .صبح روز بعد دختر بزرگتر به دختر كوچكتر گفت كه من ديشب با پدرم همبستر شدم .بيا امشب هم دوباره به او شراب بموشانيم اين دفعه تو برو و با او همبستر شو تا بدين وسيله نسلي از پدرمان نگهه داريم .پس آن شب دوباره لوط را مست كردند و دختر كوچكتر با او همبستر شد . اين بار هم لوط مثل دفعه پيش چيزي نفهميد . بدين طريق دو دختر از پدر خود حامله شدند دختر بزرگتر پسري زاييد و او را موآب ناميد . دختر كوچكتر هم پسري زاييد و نام او را بن عمي نهاد

پيدايش باب 38 آيه هاي 15 و 16 و 18
ديدار يهودا و تامار ( يهودا پسر حضرت يعقوب است و تامار عروس يهودا ميباشد ) 1
يهودا او را ديد و چون او (تامار) روي خود را پوشانيده بود ، او را نشناخت و پنداشت زن بد كاره ايي است .پس به كنار جاده و به طرف او رفته و به او پيشنهاد كرد كه با وي همبستر شود . غافل از اين كه عروس خودش ميباشد . تامار به بو گفت چقدر ميخواهي به من بدهي ؟ يهودا گفت بزغاله ايي از گله ام برايت خواهم فرستاد . زن گفت براي اين كه مطمئن شوم بزغاله را برايم خواهي فرستاد بايد چيزي نزد من گرو بگذاري .
يهودا گفت چه چيز را بايد گرو بگذارم ؟ زن جواب داد مهر و عصايت را . پس يهودا آنها را به اوداد و با وي همبستر شد . و در نتيجه تامار آبستن گرديد
دوم سموئيل باب 13 ا منون و تامار10 تا 14
( امنون و تامار هر دو فرزندان داود و خواهر و برادر ناتني هستند . در اينجا امنون عاشق خواهر ناتني خود شده است .امنون به تحريك دوستش خود را به مريضي ميزند و به داود ميگويد علاج بيماريش خوردن غذا از دست تامار ميباشد )1

اماوقتي سيني غذا را پيش امنون گذاشت ، او نخورد و به نوكرانش گفت كه از اتاق بيرون برويد . پس همه بيرون رفتند . بعد به تامار گفت كه دوباره خورا ك را به اتاق خواب بياور و آن را به من بده . تامار خورا ك را پيش او برد . ولي همينكه غذا را پيش او گذاشت امنون او را گرفت . به او گفت : عزيزم بيا با من بخواب . تامار گفت امنون اين كار را نكن . نبايد در اسرائيل چنين فاجعه ايي به بار بياوري . من با اين رسوايي كجا ميتوانم بروم ؟ و تو در اسرائيل انگشت نما خواهي شد .تمنا ميكنم فقط به پادشاه بگو .من مطمئنم اجازه خواهد داد تا با من ازدواج كني . ولي گوش امنون بدهكار نبود و چون از تامار قويتر بود به زور به او تجاوز كرد .

حال كه با داستانهايي از همخوابي پدر با دخترانش ، عروس با پدر شوهر و تجاوز برادر به خواهر ناتني خود آشنا شديد خود در مورد اين بيان آقاي مهدي خلجي بيانديشيد و در مورد بيغرض بودن ايشان در مورد قرآن قضاوت كنيد . : پيش از هر چيز ديگر بر اين نکته تصريح می‌کنم که در ميان کتاب‌های آسمانی که من می‌شناسم هيچ کتابی به اندازه قرآن اروتيک نيست .
اين قسمت رابا بيان بخشهايي از غزلهاي سليمان كه از بخشهاي ديگر كتاب عهد عتيق ميباشد به پايان ميبريم و در نوشته هاي بعدي در مورد بخشهاي ديگر نوشته آقاي خلجي صحبت خواهم كرد . در ضمن شايسته يادآوري است كه روايات فوق از عهدقديم تا قسمت غزليات سليمان ميباشد كه به عنوات مشتي ا ز خروار آورده شد . دوستان ميتوانند براي پي گيري بيشتر اين مطلب به بخشهاي بعدي عهد عتيق مراجعه نمايند

غزل غزلهاي سليمان
اين غزلها از زبان محبوبه، خطاب به محبوب و بالعكس سروده شده است
باب 1 محبوبه 1 تا 4
مرا با لبانت ببوس ، زيرا محبت تو دلپذير تر از شراب است . تو خوشبو هستي و نامت رايحه عطرهاي دل انگيز را به خاطر مياورد . و دختران شيفته تو ميشوند . اي سرورم مرا با خود ببر تا از اين جا دور شويم . مرا به خانه خود ببر تا با هم شاد و خوش باشيم . تو دوست داشتني هستي و محبت تو بهتر از شراب است .
باب 1 12 تا 13 محبوبه
سرور من ، سرمست از بوي خوش من ، بر بسترش دراز ميكشد .محبوب من كه در آغوشم آرميده است رايحه ايي چو بوي خوش مر ( به ضم ميم نوعي عطر )دارد
باب 1 -16 و 17 محبوبه
اي محبوب من تو چه جذاب و دوست داشتني هستي . سبزه زارها بستر ما هستند . و درخت ياس و صنوبر بر ما سايه ميافكند .
باب 2 آيه 3 محبوبه
محبوب من در ميان مردان درخت سيبي است در جنگلزار . در زير سايه اش مينشينم و ميوه اش كامم را شيرين ميكند .
باب 2 - 6 و7
دست چپ او زير سر من است و دست راستش مرا در آغوش ميكشد . اي دختران اورشليم شما را به غزالها و آهوهاي صحرا قسم ميدهم كه مزاحم عشق ما نشويد .
باب 8 آيه 8 دختران اورشليم
خواهر كوچكي داريم كه سينه هايش هنوز بزرگ نشده اند . اگر كسي به خواستگاري او بيايد چه خواهيم كرد .
محبوبه 10
من ديوارم و سينه هايم برجهاي آن . من دل از محبوب خود ربوده ام
لينكها
مهدي خلجي
اسلامِ اروتيک، اسلامِ زن‌باره
عهد قديم