اين خانه سياه است

اي مفتخر به طالع مسعود خويشتن # تاثير اختران شما نيز بگذرد

Thursday, October 13, 2005


اين خانه سياه است



از صداي سياوش قميشي خوشم مي ياد . و عاشق آهنگ طلوعش هستم . اون شروع آهنگ كه آدم احساس ميكنه صداي زوزه يه گرگ زخمي رو تبديل به نت كردند و در شروع آهنگ گذاشتند..بگذريم

احتمالا پير وومه رو نميشناسيد . بازيكن تيم فوتبال كامرون كه چند روز پيش در دقيقه نود پنالتي تيمش رو خراب كرد و مانع صعود كامرون به جام جهاني شد . پيرپنج سال پيش در فينال المپيك پنالتي مشابه ايي رو به گل تبديل كرده بود و قهرمان المپيك شده بود . مرز بين محبوب بودن تا منفور بودن به همين باريكيه . در چند صدم ثانيه كه توپ غلطيد و تير دروازه تيم مصر مانع گل شدن توپ شد ، وومه از عرش به فرش سقوط كرد . سعادت و شقاوت همه ما در گرو ثانيه هاست

دلم سيگار ميخواد . دوسال از آخرين سيگارهايي كه كشيدم ميگذره . يه ميل وحشتناك به وجودم چنگ ميزنه كه برم سيگار بكشم . يك ساعت تا اذان مونده . برم مسجد نماز بخونم بعدش ميتونم با خيال راحت يه پاكت سيگار از هر نوعش باشه بخرم بشينم پاش تا تمام بشه . دلم هوايي شده كه برم كنار كارون تو تاريكي بشينم و بيست نخ سيگار رو آتيش به آتيش روشن كنم . و فكر كنم . و بعدا پياده برگردم خونه و ساعت دوازده شب برسم خونه و بخوابم

. دلم آرامش ميخواد . قرآن رو باز ميكنم .نوشته استعينوا بالصبر و الصلاة . . خدا چرا فراموشم كردي . بايد قرآن بخونم . ياد آخرين لحظات زندگي مسيح ميافتم .زماني كه براي دعا كردن به همراه پطرس ، يعقوب و يوحنا به باغ جتسيماني رفت . در حالي كه غم و اندوه تمام وجود اورا فراگرفته بود . * رو به ايشان كرد و گفت : من از شدت حزن و غم در آستانه مرگ هستم . شما اينجا بمانيد و با من بيدار باشيد .

سپس كمي دورتر رفت و بر زمين افتاد و چنين دعا كرد : پدر اگر ممكن است اين جام رنج و عذاب را از مقابل من بردار ، اما نه به خواهش من بلكه به خواست تو .

آنگاه نزد سه شاگردش برگشت و و ديد كه در خوابند . صدا زد : پطرس نتوانستي حتي يك ساعت با من بيدار بماني؟ بيدار بمانيد و دعا كنيد تا وسوسه بر شما غلبه نكند . روح انسان ميخواهد آنچه را درست است انجام دهد ، اما طبع بشري او ضعيف است .

باز ايشان را گذاشت و رفت و چنين دعا كرد : پدر ، اگر ممكن نيست اين جام را از مقابل من برداشته شود ، پس آن را مينوشم . آنچه خواست توست بشود (متي 16: 38 تا 43 )1

بايد قرآن بخونم . بايد دوباره آيه رو ببينم . اون آيه كه نوشته استعينوا بالصبر و الصلاة .

ساوش قميشي داره ميخونه . احساس ميكني كه يه گرگ داره زوزه ميكشه . اون گرگ تو وجود ماست .

/ قد هزار تاپنجره تنهايي آواز مي خونم / دارم با كي حرف مي زنم نمي دونم نميدونم / اين روزا دنيا واسه من از خونه مون كوچيك تره . / كاش ميتونستم بخونم قد هزارتا پنجره / طلوع من طلوع من وقتي غروب پر بزنه موقع رفتن منه