اين خانه سياه است

اي مفتخر به طالع مسعود خويشتن # تاثير اختران شما نيز بگذرد

Monday, August 22, 2005

نفس تحجر پشت گردن جامعه مدني

انتخابات اين دوره رياست جمهوري بدون شك نقطه عطفي در رفتار تشكل هاي سياسي بود . با انتخاب احمدي نژاد مرزبندي هاي گذشته به شدت پر رنگ و براي بسياري سياسيون لحظه چكاندن ماشه رولوور در شقيقه رقيب فرا رسيد . اين روزها شنيدن موضع گيري هاي تند به امري عادي تبديل شده است . تا جايي كه رهبر ، نماينده اصفهان در مجلس صحبت از لزوم حجاب براي مردان و مترادف دانستن بد حجابي و بي حجابي ميكند و انصار حزب الله طي بك بيانيه رقباي سابق را به انتقام گيري تهديد مينمايد . ولي چگونه عده اي فارغ البال از بازخواست شدن به اين روشني صحبت از زدن و كشتن ميكنند، بايد به چند سال قبل بازگرديم .
همه چيز از سخنراني هاي پيش از خطبه هاي نماز جمعه تهران شروع شد كه در آن سخنران در مورد لزوم ارهاب سب كننده نبي سخن گفت و اين آ‌غاز بحث و جدل تند مابين موافقين و مخالفين اين نظريه بود . محمدتقي مصباح تا سال پنجاه و هفت نامي ناشناس در بين مبارزين بود با تخصص ويژه در مبارزه با روشنفكران . در ابتدا با مخالفت با شريعتي شناخته شد و تا اينكه كه در جلسه اي بر ضد شريعتي سخنران كرد، و باعث شد كه طلبه اي براي زدن او بلند شودكه با فرار از پنجره از مهلكه گريخت . پس از تذكر شهيد بهشتي به ايشان در رابطه با عدم انتقاد از شريعتي در محيط مدرسه حقاني ، و بي اعتنايي به اين مسئله ، از سوي مرحوم حجت مدير مدرسه حقاني از مدرسه اخراج گشت. پس از انقلاب مدتي به همراه دكتر حسين حاج فرج دباغ معروف به دكترعبدالكريم سروش به كار مناظره با فرخ نگهدار و احسان طبري مشغول شد و پس از مدتي با اشتغال به كار در موسسه راه حق به كلي از عرصه سياست دورگرديد . در سال شصت و هشت و پس از چاپ كتاب «قبض و بسط تئوریک شریعت» دكتر سروش بود كه ياران سابق رو در روي يكديگر قرار گرفتند . آيت الله مصباح از مبارزه با شريعتي دست كشيد و بدل به قهرمان نبرد با دكتر سروش گرديد. از آن پس طلبه فقير اوايل انقلاب با تاسيس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی تبديل به يكي از قدرتمندان حوزه علميه شد . با پيروزي اصلاح طلبان در دوم خرداد با جايگيري در صف اول مخالفان خاتمي مورد اقبال جناح راست علي الخصوص جناح جوان و تندرو اين جناح قرار گرفت و از آن به بعد بود كه ردپاي او در اكثر منازعات ديده شد . اين روزها در نشريه پرتو سخن اش اقدام به جذب نيرو براي عمليات انتحاري كرده است ، ولي سوال اساسي اين جاست كه اين نيرو ها براي منهدم كردم كدام هدف تربيت خواهند شد؟آيا تجربه قتلهاي محفلي كرمان كه عده اي جوان با استناد به نظرات ايشان اقدام به استنباط حكم ارتداد و به قتل رساندن چند نفر كردند مجددا تكرار خواهدشد ؟ آيا با تغيير آدرس دشمن از آمريكا به دگرانديشان و سياست مداران دوم خردادي به عنوان مهره هاي آمريكا مجددا شاهد قتلهاي زنجيره ايي ديگري خواهيم بود ؟ آيا بين تحركات گسترده نيرو هاي نظامي در انتخابات رياست جمهوري ، ايجاد لشگر انتحاريون در تمامي استانهاي كشور ، اظهارات تندمحمد تقي رهبر در مجلس و محمد تقي مصباح در مورد اسلامي نبودن دولتها در بيست وشش سال گذشته و زمزمه ها در رابطه با بستن فضا و تبديل جمهوري اسلامي به حكومت اسلامي ارتباطي وجود دارد ؟ تجربه نشان داده كه از پس شعار عدالت خواهي هيچگاه بوهاي خوبي بلند نشده است . اين روزها مرز بين دموكراسي و فاشيسم به شدت باريك گشته، در تعريف دموكراسي و فاشيسم گفته اند دموكراسي عبارت است از روشهاي پيش بيني شده براي نيل به هدف مجهول و فاشيسم استفاده از روشهاي مجهول براي رسيدن به هدف معلوم . آيا به همان آساني كه با جابه جا كردن دو جمله تعريف دموكراسي به فاشيسم تغيير يافت دموكراسي نوپاي ما هم استحاله خواهد شد ؟ براي رسيدن به جواب بايد اندكي صبر كرد