اين خانه سياه است

اي مفتخر به طالع مسعود خويشتن # تاثير اختران شما نيز بگذرد

Friday, August 19, 2005

بعضي وقتهاست كه هوا سنگين ميشه . احساس خفگي ميكني . دوست داري داد بزني و نمي توني .دوست داري زار بزني ولي بايد بخندي اون جاست كه بايد سكان سخن رو بدي به دست كسي كه حرف دلت رو ميزنه و خودت بنشيني به نظاره سحر كلام مهدي اخوان ثالث.تا نفسي بكشي و بغضت رو فرو بدي . روانت شاد آقاي آخر شاهنامه
چه آرزوها
چه آرزوها كه داشتم من و ديگر ندارم
چها كه مي بينم و باور ندارم
چها ،‌چها ، چها ، كه مي بينم و باور ندارم
حذر نجويم از هر چه مرا برسر آيد
گو در آيد ، در آيد
كه بگذر ندارد و من هم كه بگذر ندارم
اگرچه باور ندارم كه ياور ندارم
چه آرزوها كه داشتم من و ديگر ندارم
سپيده سر زد و من خوابم نبرده باز
نه خوابم كه سير ستاره و مهتابم نبرده باز
چه آرزوها كه داشتيم و دگر نداريم
خبر نداريم
خوشا كزين بستر ديگر ، سر بر نداريم
در اين غم ، چون شمع ماتم
عجب كه از گريه آبم نبرده باز
چها چها چها كه مي بينم و باور ندارم
چه آرزوها كه داشتم من و ديگر ندارم