پينوكيو جان سلام . اين متن رانوشته بودم تا در قسمت نظرات وبلاگت قرار بدهم ولي متاسفانه نظرات وبلاگت يا دليل كامپوتر ماقبل تاريخ من و يا به علت نقص فني از طرف بلاگفا باز نشد پس ناچارم در خود وبلاگ بگذارمش.
از آخر كامنتت شروع ميكنم .
كه گفتي گنجی طبق قانون درست یا نادرست بايد زنداني شود اگر شما با زنداني شدن گنجي مشكل داريد يعني با خود قانون مشكل داريد و خود گنجي بهانه است و قرآن سر نيزه . پينوكيو جان باتمسكبه اين نظر به آساني ميتوان تمام ظلمهاي تاريخ را توجيه كرد .نميدانم به اين استدلال كه قانون به صرف قانون بودن خوب و به جاست از كجا و چه گونه رسيدي ولي واقعا اگر اين طور باشدكه شما ميگوييد ديگر همه بايد بروند و در خانه بشينند . شما تا به امروز چه در دوران معاصر و چه در تمام طول تاريخ نمونه اي از سركوبي را سراغ داريدكه در آن سركوبگر ادعا كرده باشدكه بله ما طي اقدامي خلاف قانون سركوب و قلع و قمع كرده ايم .تا آنجا كه من ميدانم هيچ حكومتي با اعلام چنين مطلبي خود راعلنا فاقد مشرعيت نكرده و نخواهد كرد بلكه تمام دولتها اعم از ديكتاتوري و غيره تمام اعمال خود را با قانون توجيه ميكنند. حال آن قانون چه بوده موضوع بحث نيست . اگربدين گونه باشدكه شما ميگوييد بايد طي يك تجديد نظر اساسي جاي قهرمانان ملتها و وكساني كه آنها را به زندان انداخته و يا احيا كشته اند را در قضاوت تاريخ عوض كرد و دژخيمان را قانونمدار و شكنجه شده را قانون شكن معرفي كنيم . امام حسين را به بهانه عدم بيعت و خروج عليه خليفه مسلمين كشتند . منصور حلاج را متهم به ادعاي الوهيت كردند . عثماني ها ارامنه را به دليل شورش كشتار كردند به دوران نزديك تر برگرديم جهانگير خان صور اسرافيل به دليل اقدام عليه ظل الله و توطئه عليه كشور بالاي دار رفت كريمپور شيرازي و دكتر فاطمي هم جان را به دليل اتهاماتي مشابه از دست دادند .مصدق به دليل توطئه عليه تاج و تخت به احمد آباد تبعيد شد . بازهم نزديك تر بياايم . خلخالي شخصا دستور اعدام بيش از پانصد نفر را با قوانيني از قبيل محاربه با خدا و مفسد قي الارض صادر كرد در حالي كه بسياري از آنان در تمام زندگي خود اسلحه هم بدست نگرفته بودند چه برسد به اينكه محاربه گر باشند . نظر شما در مورد اعدامهاي دهه شصت چيست ؟ تمامي آنها با قوانين موجود قابل توجيه شدن هستند .اعدامهاي سال شصت و هفت را چگونه ارزيابي ميكنيد ؟آيا به مفسد في الارض بودن تمامي قربانيان اين اعدامها معتقديد ؟ قتلهاي زنجيره ايي كه به روايتي چهار قتل و به روايتي بيش از صد قتل بوده همگي با حكم شرعي كه يكي از منابع معتبر در قانون است صورت گرفته اند به نظر شما قتلهاي زنجيره ايي عملي صواب و در راستاي مصالح جامعه بودند ؟حتما با اين تئوري ، عملي به جاست كه طبق قانون اقدامات تاميني كه قانوني بود پيشگيرانه براي مقابله با لاتها و چاقوكشاني كه پس از سقوط مصدق در خيابانها جولان ميدادن بيش از صد روزنامه را بستن و دها روزنامه نگار را زنداني كردن ؟ با زنداني كردن وبلاگ نويس و عوامل فني سايتهاي خبري و مصائب آنان كه حتي اشك را از چشم ريس قوه قضاييه هم درآورد چه ميكنيد ؟ توهين ها و كتك خوردنها و مسائلي كه آدم به خود حتي جرات فكر كردن در موردشان را نميدهد چه برسد به اينكه بخواهد آنها رو بنويسيد هم همگي درست و بجا بوده چون طبق قانون ميتوان با عنوان تعزير توجيه شان كرد . نمونه هاي بالا قطره اي ناچيزبود از دريا . تمام آنها هم طبق قوانين نانوشته و بعدها نوشته شده قابل توجيه اند . مشكل ما مشكل با قانون نيست بلكه مشكل با قوانيني است كه بي جا و فارغ از موضوع اجرا ميشود . در مورد گنجي چه خوب است متن محاكمه گنجي ودفاعيات او را هم مجددا بازخواني كنيد تابيش از پيش به فضائل و كرامات قاضي شهيد ، احمدي مقدس پي ببريد .
به نظر شما اگر كسي اقدام به دفاع از كسي كرد كه در حقش ظلم شده بايد به او گفت اول نوبت را براي مظلومان قبلي رعايت كن تا به مظلوم فعلي برسي . پس بايد از مرحوم هابيل شروع كنيم و در طول تاريخ به پيش برويم و هر جا مظلومي ديديم از او احقاق حق كنيم تا به روزگار كنوني برسيم و در باره كسي كه احتمالا تا آن زمان هفتمين كفن خود را هم پوسانيده است نظري هم بدهيم . در مورد عدالت خواهي بر خلاف نظر شما بايد عرض كنم كه عدالت خواهي از ابتدا هم بازيچه بوده و زماني تبديل به چماق ميگرديد كه كه عدالت خواه ديروزي به عرصه وارد شده و با آن به قلع و قمع خودي و غير خودي و محدود كردن حقوق افراد جامعه ميپرداخت . ميتوانيد نگاهي كنيد به انقلاب هزار و نهصد و هفده روسيه و دلايل و انگيزه هاي آن و بلايي كه بعدا عدالت خواهان بر سر مردم روسيه آوردند . جاي دور نرويم در همين كشور خودمان عدالتخواهي سابقه اي بس طولاني دارد .نمونه متاخر آن درخواست مردم براي ايجاد عدالتخانه در صد چند سال پيش بود و اين جريان از همان زمان با ضعف و قدرت به پيش آمده است . از عدالت خواهي مشروطه طلبان و مشروعه خواهان گذر كرده ، عدالتخواهي حزب توده و مجاهدين خلق و فدايي اكثريت و اقليت را به چشم خود ديده ، تجربه دهه شصت تا اوايل دهه هفتاد رااز انواع مختلف عدالت خواهي راتجربه كرده تا به عدالت خواهي از نوعي انصار حزب الله و گروههاي فشار طي هشت سال مدعي آن بوده اند رسيده است. تمام عدالت خواهان فوق الذكر در هرچه كه افتراق داشتند در يك نقطه به هم ميرسيدند و آن ايجاد محدوديت به بهانه عدالت خواهي بود . چه در حزب چه در جامعه .
با داده هاي شما بحث خانواده ديپلماتها فاقد موضوعيت است زيرا آنها هم عملي خلاف قانون انجام داده بودند و در منطقه ممنوعه لبنان گشت زني ميكردند كه توسط فالانژها دستگير شدند ( چون گويا حق با كسي است كه قانون رانوشته و اكنون بر سر قدرت است . به قول علما فرد ذوالشوكت )ولي در هر حال اگر اين مسئله را ناديده بگيريم اين قضبه را نبايد از نظر دور داشت كه هيچ متر و معياري براي سنجش ميزان رنج انسانها و مقايسه اين رنج با آن رنج وجود ندارد . به راستي دوري بيست ساله از خانواده و همسر و فرزند رنجي بزرگت و جانكاه است . باز هم از اين ديپلماتهاي دربند در سالروز دستگيري شان در رسانه عمومي صدا و سيما يادي ميشود و خانواده شان راهي به سوي صاحبان قدرت دارند تا مسائلشان رامطرح كنند ولي اي واي بر اسيري كز ياد رفته باشد ، در دام مانده باشد صياد رفته باشد . در اين شش سال از صدا و سيما صدايي به حمايت از گنجي به گوش شما رسيده است؟ آيا از تريبون نماز جمعه شنيده ايد كه سخني غير از مذمت او گفته باشند؟ اگر در وبلاگستان نامي از گنجي برده ميشود به اين خاطر است كه حرف حقي است تلمبار شده بر دلها كه از اين طريق مجال مطرح شدن را پيدا كرده . ولي درعمل تمام حمايتي كه ا زگمجي در وبلاگهاي مختلف شده و ميشود به اندازه يك شيرين كاري از نوع لاريجاني اش كه به مدد تدوين و مونتاژ ،گنجي را از كنج هتل به آن جلسه استريپ تيز و رقص كذايي در برلين آورد اثر ندارد .راستي شما خبري از يان آراد خلبان اسراييلي كه بيست سال پيش توسط حزب الله لبنان دستگير شده و گويا آزادي او وجه المصالحه براي آزادي ديپلماتها ذكر شده است داريد ؟ آيا او هم در اولويتهاي شما جايي دارد ؟
در پايان به جاست جمله اي از برتولد برشت را نقل كنم آنجا كه گفت :
وقتی میخواستند کمونیست هارا قلع و قمع کنند گفتیم به ما چه ماکه کمونیست نیستیم.وقتی میخواستند سوسیالیست هارا قلع و قمع کنند گفتیم به ما چه ماکه سوسیالیست نیستیموقتی میخواستند سوسیال دمکرات هارا قلع و قمع کنند گفتیم به ما چه ماکه سوسیال دمکرات نیستیموقتی میخواستند لیبرالها هارا قلع و قمع کنند گفتیم به ما چه ماکه لیبرال نیستیمو .... وقتی نوبت به خودمان رسید دیگر کسی نمانده بود که از ما حمایت کند
موفق باشيد