بزرگي گفته كه بزرگترين فاجعه در زندگي انسان اينه كه به چيزهايي كه دوست داره نرسه ولي در مقابل به چيزهايي دست پيدا كنه كه از اونها متنفره . اگه اين تعريف از شكست درست باشه تمتم زندگي من به فاجعه بوده . ميگن خدا عادله . هنوز معني عدالت رو نتونستم درك كنم . اگه مفهوم عدالت اين باشه كه جرم و مجازات بايدبا هم متناسب با هم باشه كه من الان بايد از خدا طلبكار باشم . چون فكر نميكنم در مقابل مشكلاتي كه د ارم و عذابي كه ميكشم و بديهايي كه مرتكب شده ام تناسبي برقرار باشه . مدتهاست كه خدا از زندگي من بيرون رفته .تقريبا از زماني كه پدرم فوت كرد نماز رو گذاشتم كنار اگه نمازي هم خوندم يا ماه محرم بوده و يا ماه رمضان .خيلي دوست دارم كه دوباره نماز بخونم ، ولي از خدا يه خورده دلگيرم . فكر ميكنم يك صفتي در خدا هست كه در هيچكدوم از منابع اسلامي بهش اشاره نشده و اون لجباز بودن خداست . يعني اينكه اگه پات رو كج بذاري در اون دنيا بر مبني عدالت خدا مجازات ميشي و در اين دنيا هم خدا باهات لج ميكنه و پدرت رو درمياره .خدايي كه در ذهن من وجود داره و اون رو برحسب تجربه احساس كردم به يهوه بيشتر شبيهه تا الله كه رحمان و رحيمه . به هر حال خداي عزيز منو ببخش به خاطر جسارت هام و لطفا بيشتر از اين پدر منو درنيار . سعي ميكنم دوباره نماز بخونم و روزه بگيرم . البته اين بار از ترس جهنمي كه درهمين دنيا درست كردي و بنده هات رو به اون دچار ميكني . گويا عرفا به اين نوع عبادت كردن عبادت سفله گان ميگن . به عنوان يك سفله ازت ميخوام كه كمك كني تا آدم خوبي بشم و بتونم از درياي غضبت فرار كنم . آمين